تورم |
تورم (به انگلیسی: Inflation) از نظر علم اقتصاد اشاره به افزایش سطح عمومی..........
نرخ تورم در نقاط مختلف دنیا در سال ۲۰۱۰ میلادی
نرخ تورم برابر است با تغییر در یک شاخص قیمت که معمولا شاخص قیمت مصرف کنندهاست. تورم یکی از پدیدههای قدیمی و شاید یکی از معضلات اساسی جوامع بشری از دیرباز تا کنون بوده است. از اینرو است که بسیاری از صاحب نظران اقتصادی تورم و روند فزاینده قیمتها را بلای قرن حاضر در اقتصاد میدانند. نکته بسیار مهم در مورد تورم و قیمتها، نحوه شکل گیری آن و درواقع مشخصه اصلی تورم میباشد. در گذشته مفاهیم مربوط به تورم و تئوریهای آن با تئوریهای حال حاضر و دهههای اخیر متفاوت بوده و این بدلیل تفاوت در ساختار تورم و عوامل موثر بر آن میباشد. رکورد تورمی یکی از معضلات اساسی کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته در دنیای امروز میباشد که با تئوریهای پیشین قابل توجیه نیست. علاوه بر آثار اقتصادی تورم بر ساختار اقتصاد و متغیرهای کلان اقتصادی، تورم در عصر حاضر ابعاد اجتماعی و سیاسی گستردهای نیز پیدا کرده است. دلیل این مسئله ارتباط تنگاتنگ تورم با زندگی افراد جامعه میباشد. علاوه بر آن ثبات سیاسی و اقتصادی یک کشور را از طریق شاخصهای متفاوتی سنجش میکنند که تورم یکی از آن¬ها میباشد. شعار بسیاری از کاندیداهای ریاست جمهوری در کشورهای در حال توسعه کنترل و پایین آوردن روند قیمتها میباشد. از این رو تورم یکی از پیچیدهترین، مهمترین و حساسترین مقولات اقتصادی و اجتماعی عصر حاضر ماست و بررسی و تحلیل آن میتواند نقش بسزایی را در تحلیل و تبیین مسایل اقتصادی داشته باشد. از این رو تئوریها و نظریات مختلفی توسط دانشمندان اقتصاد در جهت تحلیل آن مطرح شده است. تورم شاید برای نخستین بار در اقتصاد، در قرن نوزدهم متداول گردید. در آن زمان بدلیل جنگ و هزینههای بالای آن، چاپ اسکناس بشدت رواج داشت و واژة تورم درواقع به مفهوم انتشار بیش از حد اسکناس برای تأمین هزینههای جنگی متداول گردید. البته قبل از آن نیز مفهوم دیگری از تورم وجود داشته که جهت نشان دادن افزایش حجم اسکناسهای غیر قابل تبدیل به طلا بکار برده میشد. این مفهوم شاید ارتباط زیادی با افزایش قیمتها نداشت. زیرا در آن زمان به نسبت وجود طلا در سیستم اقتصادی و محدودیتهای که برای انتشار اسکناس مقدور گردیده بود، قیمتها در اکثر کشورها از ثبات نسبی برخوردار بود. پس از جنگ جهانی اول و بحران 1930، اکثریت کشورهای اروپایی سیستم رایج طلا در مقابل پول را رد کرده و دست دولتها جهت انتشار پول و سایر وسایل پرداخت باز گردید. نتیجه این عمل گسترش بیش از حد حجم پول در جامعه بود. بدنبال این مسئله تورم فزآیندهای کشورهای اروپایی را فرا گرفت. از این رو در این دوران اقتصاددانان اعتقاد داشتند که عامل اصلی تورم پول و حجم بیش از حد پول میباشد. البته پس از آن مطالعات و تحقیقات گسترده نشان داد که تنها عامل تورم پول نبوده و عوامل دیگری نیز بر ساختار قیمتها در یک کشور اثر خواهند داشت. تعریفی که توسط اکثر اقتصاددانان در مورد تورم شده آن است که تورم روند فزآینده و نامنظم قیمتها در اقتصاد میباشد. هر چند که طبق تئوریهای مختلف تعاریف متفاوتی از تورم صورت میگیرد، اما تمامی آن¬ها به روند فزآینده و نامنظم قیمتها اشاره دارند. بطور مثال انستیتوی ملی آمار و بررسیهای اقتصادی فرانسه تورم را به عنوان عدم انطباق با دوام در تقاضای کل و عرضه کل تعریف نمودهاند. لرد کینز که تعریف نسبتاً کامل تری را در این زمینه به صورت زیر مطرح نموده است: " تورم ناشی از فزونی تقاضای قطعی در وضع اشتغال کامل میباشد". در پارهای دیگر از کتب تورم را به سیر تراکمی افزایش قیمتها و برگشت ناپذیری آن تعریف نمودهاند. امیل ژام تورم را به صورت تعریف میکند: " تورم عبارت است از زیادی جریان تقاضای کالاها نسبت به امکانات عرضه. در صورتیکه این زیادی به طوری موجب پیدایش جریان افزایش غیر قابل بازگشت قیمتها شود که جریان مذبور به خودی خود ادامه یابد و منتهی به کم شدن تدریجی موجودی ارزی کشور گردد ". و صاحب نظران دیگری همچون ریمون بار، ژان مارشال و گونار میردال و... تورم را افزایش زیاد و مدام قیمتها تعریف نمودهاند. در مجموع تورم ناشی از وضعیتی است که سطح عمومی قیمتها به طور بی رویه و یا بیتناسب وبه طور مداوم به مرور زمان افزایش مییابد. در یک تعریف دیگر از تورم با نام تورم پولی، برخی تورم پولی را افزایش شدید، نامناسب و غالباً غیر قابل بازگشت قیمتها که جنبة عمومی و حالت خود افزا و روز افزون دارد، تعریف میکنند. این افزایش ممکن است از افزایش حجم پول و اعتبار، یا عوامل دیگر همچون افزایش نامتناسب هزینههای تولید، بالا رفتن قیمتها در خارج از کشور و یا عواملی همچون بروز سیل و خشکسالی باشد. در تعریف تورم چند نکته حایز اهمیت بوده و باید مورد توجه قرار گیرد: نکته اول به ماهیت بی رویه و یا بی تناسب افزایش قیمتها مربوط میشود. در اقتصادی که افزایش نسبی قیمتها با رشد متوسط بهرهوری نیروی کار برابر باشد و دستمزد پولی نیز به همان نسبت افزایش یابد، به گونهای که نرخ دستمزد واقعی در شرط تعادل کارفرما به صورت معادله (1.1) ثابت باقی بماند، با اینکه قیمتها ترقی یافته است ولی تورم به وجود نمیآید، در اینصورت افزایش سطح عمومی قیمتها متناسب تلقی میشود: (1.1) در این وضعیت تورم به مفهوم واقعی خود به وجود نمیآید. این مبنایی برای سیاستهای درآمدی یا سیاستهای کنترل دستمزد است. به این شکل که اگر رشد دستمزدها با رشد بهرهوری در اقتصاد یکسان باشد تورم به وجود نخواهد آمد. بنابراین بهتر آن است، دولت متوسط رشد بهرهوری و رشد دستمزدها را در اقتصاد یکسان نماید تا رشد قیمت به صورت بیتناسب در اقتصاد پدیدار نگردد. بنابراین به افزایش عادی قیمتها پس از یک دوره تنزل اقتصادی تورم گفته نمیشود. پس هرگاه افزایش نسبی قیمتها بیشتر از افزایش متوسط بهرهوری یا محصول نهایی کار و افزایش درصدی نرخ دستمزد پولی ناشی از آن باشد، تورم به وجود میآید. نکته دوّم در تعریف تحلیلی تورم، عنصر زمان و تداوم افزایش سطح عمومی قیمتها است، بدین معنا و مفهوم که قیمتها باید به صورت مداوم در طی زمان افزایش داشته باشد. اگر قیمتها در یک دوره خاص افزایش یابند و سپس این روند صعودی قطع شود به این فرآیند تورم اطلاق نمیشود، چرا که افزایش صعودی در قیمتها باید تداوم داشته باشد. 2.1- تورم و ارتباط آن با پول در اقتصاد در تعریفی که از تورم ارایه شد دیدیم که تورم عبارتست از افزایش مستمر و همهگیر قیمتها و یا به عبارت دیگر تورم را کاهش ارزش مستمر پول تعریف کردیم. تورم به عنوان کاهش ارزش پول به خاطر نقشی که در هماهنگ نمودن فعالیتهای اقتصادی ایفا میکند، بر سطح رفاه همه افراد تأثیر میگذارد. اساساً چهار وظیفه برای پول میتوان برشمرد: 1) وظیفة مبادله بودن، 2) واحد سنجش ارزش، 3) ذخیرة ارزشهای اقتصادی، 4) معیار پرداختهای تأخیری. تورم و نوسان قیمتها به صورت قابل توجهی ایفای این وظایف را تحت تأثیر خویش قرار میدهد، زیرا کاهش ارزش پول، مطلوب بودن آنرا به عنوان ذخیره ارزش کاهش میدهد. تورم شدید وسیله مبادله بودن پول را نا کارآمد ساخته و این خود ملاک سنجش ارزش بودن را تحت تأثیر خود قرار میدهد، این امر همین طور در خصوص معیار بودن پول در پرداختهای تأخیری نیز صادق است. به طور کلی در حالت تورم شتابان و مداوم، نگهداری پول به عنوان تجلی ارزش اقتصادی موجب تحمیل زیان به نگهدارنده میشود. لذا پول کارآیی خود را در ایفای نقش ذخیره ارزش بودن تا حدودی از دست میدهد. بنابراین پول تنها برای دورههای بسیار کوتاهمدت معیار سنجش ارزش کالاها قرار میگیرد. تورم همچنین وسیله مبادله بودن پول را تحت تأثیر قرار میدهد، زیرا در شرایط تورمی حاد نگهداری پول به عنوان معیار پرداختهای تأخیری در شرایط تورمی با مشکل روبرو شده و نمیتوان با در نظر گرفتن بازدهیهای معمول داراییها، مقدار پرداختهای تأخیری را مشخص نمود چرا که محاسبه ارزش پولی حال بسیار پیچیده میشود. 3.1- نقش پول در اقتصاد از دیر باز در مورد نحوة ورود پول به شریانهای اقتصادی دیدگاههای متفاوتی وجود داشته است. عدهای پول را متغییری فعال دانسته و بنابراین قبض و بسط آن و کنترل را امری شدنی و آسان پنداشته، گروهی دیگر پول را منفعل دانستهاند و معتقدند که شرایط خاص اقتصادی پول را بصورت منفعل به دنبال خویش میکشاند. لذا برای تنظیم و کنترلهای پولی باید بر زمینهها، شرایط و یا سازوکارهای اقتصادی که موجب گستردگی و یا محدودیتهای پولی میشوند تأثیر گذاشت. کینز از جمله کسانی است که پول را فعال دانسته و معتقد است که با بروز نااطمینانی نسبت به فروش و تقاضای آینده، گویی اقتصاد در معرض بیثباتی اساسی قرار میگیرد. لذا تنظیم و تحریک تقاضا نقش تثبیتی قابل ملاحظهای ایفا میکند. فریدمن به وجود نیروهای خود اصلاح در اقتصاد اعتقاد داشته و بر همین اساس اقتصاد را ذاتاً پایدار معرفی میکند، به همین دلیل دخالت دولت را موجب نوسان بیشتر متغیرها از یک وضعیت یکنواخت تعادلیشان میداند. لذا معتقد است که رشد عرضه پول در بلندمدت تنها در رشد قیمتها منعکس شده و بر متغیرهای حقیقی اثری ندارد، بنابراین اعمال سیاست پولی فعال را موجب بیثباتی در فعالیتهای اقتصادی دانسته، و اعتقاد به یک قانون ثابت پولی دارد. مکتب چرخههای حقیقی نیز که از نگرش کلاسیکهای جدید منبعث شده است اعتقاد دارد که چرخههای تجاری در کشورهای پیشرفته از پاسخ جانشینی قوی نیروی کار نسبت به شوکهای طرف عرضه به وجود میآید. شوکهای طرف عرضه را هم عمدتاً به شوکهای تکنولوژیکی و بهرهوری تبعید مینماید. در نتیجه به پول به خاطر درونزا بودن و در معرض علیت معکوس قرار داشتن چندان اهمیتی نمیدهد. |